محل تبلیغات شما

 صبح 14 مهر (یکشنبه )زود بیدارشدم  پلو گوجه با جوانه گندم جاتون خالی درست کردم و حدودساعت 9کیان را اماده کردم و بهمراه مامانجون رفتیم دنبال اقاجون که بریم دهاقان،برای یک زمین که اقاجون اونجا کار داشت(اولین دفعه بود که مامانی به تنهایی رانندگی میکرد و دهاقان میرفتیم)

بعد از اینکه اقاجون کارش انجام شد 4نفری رفتیم پارک دهاقان ناهار خوردیم  و بعدش کیانجونم حسابی تاب بازی و سرسره بازی کردولی حیف گوشی موبایلم حافظه اش پر بود نشد عکس یادگاری ازش بگیرم

وقتی برگشتیم شهرضا نیم ساعت رفتیم خونه مادرجون  و بعدش من خونه حاضر شدم بهمراه بابایی هردو سرکار رفتیم

خیلی پسرگلم بامزه و شیرین زبان شدی،هرکاری انجام بدیم نگاه میکنی وبعدش تکرارمیکنی

اما امروز هردوتایی تو خونه بودیم ، میگفتی بریم پارک، معلومه پارک دیروز بهت خوش گذشته عزیزدلم

امروز(دوشنبه15مهر) وقتی داشتی کارتون میدی ، یک شخصیت کارتونی که دوست داری میگی باز بیاد میگی بعدی نه

درحین تماشای کارتون :

 

منم میخندیدم، توام مدام میگفتی این نه

اهنگ های کودکانه با شعر را خیلی دوست داری، وقتی تلویزیون پخش میشه میرقصی 


 گاهی شعر میخونن بلد نیستی شعر های که بلدی میخونی

امروز خیلی شلوغ میکردی و بلند برای خودت حین بازی کردن میخوندی

ظهر که سفره را پهن کردم برای ناهار میگفتی اینطوری نه ، بابایی میگفت بزار ببینیم چه شکلی میخاد خلاصه اینکه پسر ورورجک مامان از الان ساز مخالفت میزنی

خاطرات روز جمعه 98/9/15

16روز مانده به24 ماهگیش-الان پسر گلم فعلا تو ماهگرد 23ماهگیش هست

پنج شنبه ماهگر23 ماهگی پسر گلم

اقاجون ,خونه ,بازی ,شعر ,رفتیم ,یک ,کردم و ,کارتون  منم , منم میخندیدم، ,میخندیدم، توام ,مدام میگفتی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها